سـامـان احتشامی
0
0

خانه / روزنامه و مجله / مصاحبه با روزنامه همشهری – پنج شنبه 7 آذر 1398

حرف دلم را با سازم می‌زنم

گفت‌وگو با سامان احتشامی، آهنگساز و نوازنده معروف پیانو که این روزها مشغول ساخت ویدئوهای تدریس اصول موسیقی برای انتشار در فضای مجازی است

سینماگرها معتقدند در سینما بیشتر بازیگرها دیده و شنیده می‌شوند و عوامل پشت‌صحنه با وجود همه زحماتی که برای تولید اثر هنری می‌کشند، کمتر شانس معروف شدن دارند. در دنیای موسیقی هم دقیقا وضع به همین صورت است؛ این خواننده‌ها هستند که بیشتر مورد اقبال مردم قرار می‌گیرند و کمتر پیش می‌آید آهنگساز یا نوازنده‌ای دیده و مطرح شود. اما در همین فضای خواننده‌سالاری موسیقی کشورمان هستند کسانی که اگر نگوییم بیشتر از خواننده‌ها معروف و محبوب شده‌اند، قطعا کمتر هم شناخته شده نیستند. «سامان احتشامی» یکی از آنهاست؛ آهنگساز و نوازنده پیانو که در طول این سال‌ها با کارنامه پر‌و‌پیمان هنری‌اش هم موسیقی اینسترومنتال (بدون کلام) بسیاری به دنیای موسیقی‌مان عرضه کرده و هم با خواننده‌های زیادی همکاری داشته و آثار ماندگاری خلق کرده است. در روزهایی که این آهنگساز و نوازنده نام‌آشنای کشورمان مشغول ساخت ویدئوهای تدریس پیانو برای انتشار در فضای مجازی است، با او درباره فضای این روزهای موسیقی کشورمان، مشکلاتی که سر راه موزیسین‌ها قرار دارد، ویژگی‌های نسل جدید فعال در حوزه موسیقی و… گپی زدیم که در ادامه خواهید خواند.

  موافقید از ایده جالب‌تان در تدریس پیانو به‌صورت مجازی شروع کنیم؟ این ایده چطور در ذهن‌تان شکل گرفت و کی قرار است اجرایی شود؟

من 20سال است که آموزشگاه موسیقی دارم و مشغول تدریس پیانو به علاقه‌مندان این ساز هستم. خیلی وقت‌ها پیش می‌آید که افراد به‌دلیل مشغله‌هایی که دارند، فرصت حضور در کلاس را پیدا نمی‌کنند. برای همین از حدود 2سال پیش تصمیم گرفتم برای این عده یک سری ویدئوی آموزشی تولید کنم که آنها هم بتوانند در خانه به یادگیری ساز مورد‌علاقه‌شان بپردازند. هم‌اکنون فضای گرافیکی سایت درست شده و 5ویدئوی آموزشی هم ضبط کرده‌ام که ان‌شاءالله به‌زودی در سایت بارگذاری خواهد شد. ضمن اینکه برنامه دارم در کنار این ویدئوهای آموزشی، نت آهنگ‌های ماندگاری را هم که مردم آنها را دوست دارند، در سایت بگذارم و خودم هم نوازندگی‌شان را انجام بدهم تا کلاس آموزشی مجازی‌مان، عملی‌تر و پربارتر شود.

 قبلا از شما تکنوازی‌های بیشتری می‌شنیدیم و اجراهای زنده بیشتری می‌دیدیم اما به‌نظر می‌رسد هم‌اکنون بیشتر فعالیت‌های هنری‌تان در آموزش خلاصه شده. چرا اخیرا در حوزه تولید اثر موسیقایی و اجرای زنده کم‌کار‌تر شده‌اید؟

نه، واقعا کم‌کار نشده‌ام. درست است که روزانه بیشتر از 12ساعت تدریس موسیقی دارم، اما از سال 1385که مؤسسه فرهنگی هنری «آوای باغ مهر» را تاسیس کرده‌ام، مرتب برای گرفتن مجوز آثار هنری و انتشار و تکثیر آنها، چه برای کارهای خودم و چه برای انتشار آثار دیگر فعالان موسیقی تلاش می‌کنم. تقریبا هر سال بیش از 10اثر فرهنگی و هنری در این مؤسسه تولید می‌شود. همچنین در همین دهه90بیش از 200شب اجرای تئاتر داشتم و هر سال دست‌کم 3کنسرت برگزار می‌کنم. امسال هم از ابتدای سال علاوه بر اینکه کنسرت‌های «شب سامان احتشامی» به‌مدت 3شب در تالار وحدت برگزار شد، همراه با روزبه نعمت‌اللهی، سیامک عباسی و مهران مدیری کنسرت‌های بزرگی برگزار کردیم. به همه اینها ضبط نمایش رادیویی «کدو قلقلی و دیو» به کارگردانی آقای «رضا بابک» را هم اضافه کنید تا ببینید من هیچ‌وقت کم‌کار نبوده‌ام. اما شما درست می‌گویید؛ هم‌اکنون به‌خاطر مشکلاتی که در فروش آثار هنری وجود دارد، آثار ما کمتر به‌دست مردم می‌رسد؛ چون دیگر کمتر فروشگاهی برای توزیع محصولات فرهنگی باقی مانده است. از طرفی پیشرفت تکنولوژی باعث شده تا مخاطبان موسیقی آهنگ‌های مورد‌علاقه‌شان را دانلود کرده و در گوشی‌هایشان بشنوند و دیگر کسی رغبتی به خرید نسخه فیزیکی آلبوم‌ها ندارد. همه این موارد دست‌به‌دست هم داده تا ما هم کمتر به فکر تولید آلبوم باشیم؛ چون در این شرایط حتی هزینه خود آلبوم هم به ما برنمی‌گردد، چه برسد به اینکه بخواهد سودی هم برایمان داشته باشد!

  یکی از موضوعات دیگری که درباره‌تان مطرح می‌شود، ترجیح‌تان به ارائه آثار موسیقایی‌ سازی‌ و اینسترومنتال (بدون کلام) است. چرا تمایل چندانی به‌کار موسیقایی وکال‌دار ندارید؟

به‌نظرم من می‌توانم حرف دلم را با سازم بزنم و نیازی ندارم کسی بیاید و حرف دل من را به‌صورت ترانه روی کارهایم بیان کند. تا به حال هم با هر خواننده‌ای که همکاری کرده‌ام، حتما به سفارش خود آن خواننده بوده؛ یعنی دقیقا روال منطقی خلق اثر موسیقایی انجام شده است؛ خواننده‌ای برای کار جدیدش نیاز به یک آهنگساز یا نوازنده داشته، به‌خاطر لطفی که به من داشته از من خواسته تا این کار را برایش انجام بدهم. فکر می‌کنم تا به حال هم بیش از 500قطعه این شکلی ساخته‌ام. اما برعکس این قضیه اتفاق نیفتاده؛ اینکه من یک آهنگی بسازم، بعد بخواهم دنبال خواننده‌ای بگردم که روی آن برایم بخواند. چون به‌شدت معتقدم یک اثر موسیقایی به تنهایی برای ارائه کافی است و برای تکمیل شدن نیازی به وکال ندارد.

  اما عموم مخاطبان موسیقی معمولا با موسیقی وکال‌دار ارتباط بهتری برقرار می‌کنند. قبول دارید؟

بله خب، طبیعی است. خواننده‌سالاری تقریبا در همه جای دنیا وجود دارد؛ حالا در ایران کمی بیشتر این اتفاق می‌افتد. دلیلش هم این است که مردم کلام خواننده را بهتر متوجه می‌شوند. وقتی برایشان ساز می‌زنیم، نهایتا 5تا 10دقیقه جذب آن می‌شوند، اما خواندن، از آنجا که روایت یک داستان عاشقانه یا درام است و احساس آدم را درگیر می‌کند، در ارتباط با مخاطب موسیقی هم موفق‌تر است.

 اما همانطور که خودتان گفتید این موضوع در ایران شدت بیشتری دارد. به‌نظرتان چرا مردم کشور ما نسبت به مخاطبان موسیقی سراسر دنیا کمتر به سمت موسیقی اینسترومنتال می‌روند؟ مشکل کجاست؟

مردم جذب آن چیزی می‌شوند که بیشتر می‌بینند. همین صدا و سیمای خودمان برای پخش آثار موسیقایی فقط خواننده را نشان می‌دهد و شما نوازنده‌ای را که پشت این خواننده ساز می‌زند، نمی‌بینید. در کنسرت‌هایمان هم نور فقط روی خواننده است و هیچ اهمیتی ندارد که نوازنده با چه مهارتی در حال ساز زدن است! خب همه اینها باعث می‌شود مخاطب تعریفش از موسیقی فقط موسیقی‌ای باشد که خواننده دارد.

به‌نظرتان چطور می‌توان این مشکل را حل کرد؟ چطور باید مخاطبان موسیقی را به سالن‌های ارکسترهای کلاسیک و تک‌نوازی‌ها هم بکشانیم؟


طبیعتا قبل از هر چیز باید فرهنگ رفتن به این اجراها را در کشورمان به‌وجود بیاوریم. چطور؟ من می‌گویم یکی از راه‌های این فرهنگسازی، ساخت یک برنامه موسیقی در یکی از شبکه‌های سراسری صدا‌و‌سیماست. اینکه در این برنامه انواع و اقسام سازهای ارکسترالی، سازهای محلی، سازهای جهانی و… نمایش داده شوند، استادان این سازها بیایند و برای مخاطبان ساز بزنند، مردم با تکنیک‌های این ساز، چگونگی قرار گرفتن آن در ارکستر و تاریخچه‌اش آشنا شوند، باعث می‌شود که مخاطبان موسیقی کم‌کم به سالن‌های کنسرت موسیقی کلاسیک کشیده شوند. هم‌اکنون تنها تصویر مردم از کسی که ساز می‌زند، کسی است که یک گیتار دستش گرفته یا پشت درام نشسته است. اینها اصلا بد نیست، اتفاقا خیلی هم خوب است اما مردم باید به همین اندازه ساز کر آنگله و تیمپانی را هم ببینند. وقتی سازها را نشناسند، قطعا علاقه‌ای هم برای رفتن به کنسرت‌های متشکل از این سازها ندارند.

خب چند سالی است که یک سری از فعالان حوزه موسیقی کلاسیک و سنتی سعی کرده‌اند با تلفیق این سبک با سبک پاپ و استفاده از سازهای این سبک، موسیقی سنتی و کلاسیک را جوان‌پسندتر کنند. به‌نظرتان موسیقی تلفیقی چقدر می‌تواند در جذب جوان‌ها به این سبک‌های اصیل مؤثر باشد؟

این خاصیت جوان‌هاست که دلشان می‌خواهد با دانشی که دارند و ارتباطی که از طریق اینترنت با موزیسین‌های دنیا برقرار کرده‌اند، تجربه‌های جدیدی کسب کنند. هر تجربه جدیدی هم قطعا خوب است. حالا شاید تلفیق یک سری سازها با یک سری دیگر خیلی جواب ندهد، اما اگر جوان‌ها آن را دوست دارند خب چه اشکالی دارد؟ از دل همین آزمون و خطاهاست که کارهای خوبی خلق می‌شود. به هر حال همین جوان‌ها قرار است آینده موسیقی مملکت را بسازند و قطعا باید سبک‌های مختلف را تجربه کنند. از طرفی این سبک‌ها باعث می‌شوند مخاطبان موسیقی در کنار سازهایی که می‌شناسند، با چند ساز دیگر هم آشنا شوند و چند سبک دیگر موسیقی هم به گوش‌شان بخورد. درنتیجه به‌نظر من سبک تلفیقی خیلی هم خوب است.

تا صحبت از جوان‌هاست، می‌خواهم از شما که بیشتر وقت‌تان را به تدریس موسیقی به جوان ها اختصاص داده‌اید این سؤال را بپرسم که نسل امروز فعال موسیقی را تا چه اندازه در کارشان موفق می‌دانید؟

بچه‌های امروز بسیار توانمند و باهوش هستند اما مشکلی که در این زمینه وجود دارد این است که وقتی این بچه‌ها آموزش دیده و در علم موسیقی به سر منزل مقصود می‌رسند، بازاری برای ارائه کارشان پیدا نمی‌کنند. اگر کسی سرمایه داشته باشد، می‌تواند برود سالنی اجاره کرده و اثرش را منتشر کند. با علم به اینکه می‌داند حتی یک ریال از سرمایه‌اش هم برنمی‌گردد! ولی جوانی که سرمایه‌ای ندارد چطور هنرش را عرضه کند؟ همین حالا اگر کسی بخواهد یک قطعه کوچک‌سازی‌ را در یک استودیوی حرفه‌ای ضبط کند، 5ساعتی زمان نیاز دارد و باید برای هر ساعت 150هزار تومان بابت اجاره استودیو بپردازد. خب به‌نظرتان یک جوانی که تازه در ابتدای راه موسیقی است، می‌تواند برای هر قطعه‌اش چنین هزینه‌ای کند؟ تازه این هزینه فقط برای اجاره استودیو است. هزینه‌های تولید اثر، میکس و مسترینگ و… بماند. اجرای زنده هم که جای خود دارد. تمام هزینه‌های برگزاری کنسرت برعهده تیم موسیقی است که حتی بسیاری از گروه‌های موسیقی و خواننده‌های نام‌آشنا هم به‌سختی از پس این هزینه‌ها برمی‌آیند. ضمن اینکه اجرای زنده آنقدر پرخرج است که گاهی هزینه بلیت فروشی‌ها هم کفاف برگزاری این کنسرت‌ها را نمی‌دهد. خود من برای کنسرت‌هایم از جیبم هزینه می‌کنم؛ فقط چون ساز زدن برای مردم را دوست دارم و پاسخی به نیاز روحی‌ام است. وگرنه هیچ بعد مادی‌ای برایم نداشته و ندارد. خب ما که اوضاعمان این است، جوانی که در ابتدای راه قرار دارد چه باید کند؟!

 به‌نظرتان چطور می‌شود از این جوان‌ها حمایت کرد تا راه رسیدن به موفقیت‌شان در دنیای موسیقی هموارتر شود؟

یکی از پیشنهاداتی که الان به ذهنم می‌رسد این است که وزارت ارشاد بیاید در یک سانس‌هایی مثل ساعت یک تا 3بعد از ظهر یا 4تا 6عصر، سالن‌های خودش را به‌صورت رایگان در اختیار نوازنده‌های جوان قرار بدهد تا این بچه‌ها در این سانس‌ها کنسرت برگزار کنند. باور کنید در همین کنسرت‌های رایگان آنقدر استعدادهای عجیب و غریبی کشف خواهد شد که خود وزارت ارشاد می‌تواند روی آنها سرمایه‌گذاری کرده و در آینده با استفاده از همین استعدادها به کسب درآمد برسد.

با این حساب به‌نظرتان بچه‌های امروز برای موفقیت در دنیای موسیقی کار سخت‌تری نسبت به شما و هم‌نسل‌هایتان دارند. درست است؟

بله قطعا همینطور است. در دوره ما تعداد فعالان موسیقی کمتر بود. ضمن اینکه این همه تکنولوژی و کامپیوتر و… وجود نداشت. هم‌اکنون به‌خاطر آسان‌تر شدن ضبط موسیقی با کامپیوتر، تعداد هنرمندان این حوزه خیلی بیشتر شده و اگر کسی در این فضا به موفقیت می‌رسد، قطعا خلاقیت منحصر به فردی داشته است.

فضای امروز موسیقی کشورمان را چطور ارزیابی می‌کنید و به‌نظرتان بزرگ‌ترین مشکل امروز موسیقی ما چیست؟

اول اینکه من عملا هیچ فضایی را در موسیقی کشورمان نمی‌بینم! اگر هم فضایی هست به همت کسانی ایجاد شده که با هزینه خودشان و برای دل خودشان کار می‌کنند! چون واقعا هیچ حمایتی از فعالان موسیقی صورت نمی‌گیرد. درحالی‌که موسیقی اثرات شگفتی در جامعه دارد؛ از ایجاد آرامش و شادی‌های عمومی در جامعه بگیرید تا کنترل خشم مردم. نیازی به توضیح اضافه ندارد که با حمایت از موسیقی و جریان یافتن روح موسیقی در جامعه چقدر می‌توانیم جامعه زیباتر و مهربان‌تری داشته باشیم. پس هر چقدر از موسیقی حمایت کنیم، می‌توانیم تأثیرش را در همین کوچه‌ها و خیابان‌های شهرمان ببینیم. بزرگ‌ترین مشکلی هم که وجود دارد همانطور که قبلا گفتم ندیده شدن موسیقی در تلویزیون ما به‌عنوان مردمی‌ترین رسانه حال حاضر است. خود من حاضرم برای تلویزیون یک برنامه موسیقایی بسازم تا به این ترتیب بتوانم مردم را بیشتر با اصول موسیقی آشنا کنم و به نوبه‌خودم کار مفیدی برای ارتقای موسیقی کشورم انجام دهم.

  برخی از فعالان موسیقی یکی از مشکلات امروز موسیقی ما را تمایل سلیقه موسیقایی و گوش شنیداری مردم به سمت کارهای ضعیف و حتی سخیف می‌دانند. شما هم این نظریه را قبول دارید؟

نه. موسیقی در تمام جهان به چند دسته تقسیم می‌شود؛ یک موسیقی ساخته می‌شود که صرفا در جشن‌ها مورد استفاده قرار بگیرد، یک موسیقی برای شنیدن در کافه‌ها تولید می‌شود، کارکرد یک موسیقی در سالن‌های ورزشی است و یک موسیقی هم مخصوص نشان دادن علم موسیقی است. مقایسه کردن طرفداران این موسیقی‌ها با یکدیگر و نتیجه گرفتن اینکه مردم به سمت کارهای ضعیف کشیده شده‌اند، کار اشتباهی است. هر نوع موسیقی جایگاه و مخاطبان خاص خودش را دارد. یک سری از موسیقی‌ها مصرفی هستند و صرفا جنبه سرگرمی دارند؛ ماهیت‌شان هم به‌گونه‌ای است که مخاطبان بیشتری را با خود همراه می‌کنند. اما این قطعا به این معنا نیست که مردم موسیقی اصیل گوش نمی‌دهند. این موسیقی‌ها هم مخاطبان خاص خودشان را دارند.

 کمی هم برایمان از خودتان بگویید. هم‌اکنون مشغول چه کاری هستید؟ علاوه بر ضبط ویدئوهای آموزش مجازی پیانو، مخاطب‌هایتان چه زمانی منتظر کارهای جدیدتان باشند؟

این روزها مشغول ادیت نهایی نمایش کدو قلقلی و دیو هستم که به‌زودی منتشر خواهد شد. مشغول ضبط اثری به نام «زندگی» هم هستم که قطعاتی برای پیانو و ارکستر است. تک‌آهنگ‌هایی هم در دست تهیه دارم که ان‌شاءالله به‌زودی منتشر خواهند شد.

حال سامان احتشامی چه شکلی و با چه کاری خوب می‌شود؟
موسیقی گوش نمی‌کنم!


از آنجا که شعار روز هفتم «حال خوش آخر هفته‌ها» است، در حاشیه گفت‌وگو با سامان احتشامی از این آهنگساز و نوازنده برجسته می‌پرسیم برای تعطیلات آخر هفته‌اش کجا می‌رود؟ که پاسخ می‌دهد: «آنقدر در طول هفته آموزش دارم و سرم شلوغ است که ترجیح می‌دهم جمعه‌ها در خانه باشم. اما اگر فرصتی دست بدهد به یک سری از تفریحاتم می‌رسم که تیراندازی با تفنگ ساچمه‌ای و تیر و کمان سنگی و بازی با هلی‌کوپتر کنترلی از جمله آن‌هاست!»
سؤال بعدی ما از احتشامی این است که حالش چه شکلی و با چه کاری خوب می‌شود؟ می‌گوید: «فیلم دیدن یکی از تفریحات مورد‌علاقه من و همسرم است که خیلی حالم را خوب می‌کند. بازی کردن را هم خیلی دوست دارم اما به هیچ‌وجه دلم نمی‌خواهد موسیقی گوش کنم! چون از شنبه تا پنجشنبه روزانه بیش از 12ساعت آهنگ گوش می‌دهم و واقعا دلم نمی‌خواهد تایم‌های بیکاری‌ام هم با موسیقی گره بخورد!»

ساز زدن را با قابلمه‌های مادرم شروع کردم!

شاید برایتان جالب باشد بدانید «سامان احتشامی» که به تبحرش در نواختن ساز پیانو شهره است، ساز زدن را از سن 4، 3سالگی با قابلمه‌های مادرش شروع کرده است! این آهنگساز و نوازنده نام‌آشنا، ما را مهمان این خاطره جذابش می‌کند؛ «من از بچگی عاشق تولید سر و صدا بودم! یادم می‌آید که قابلمه‌های مادرم را دور خودم می‌چیدم و با قاشق روی آنها می‌زدم و از صدایی که ایجاد می‌شد کیف می‌کردم! همین کارم باعث شده بود قابلمه‌های مادرم همیشه خراب باشند؛ یا دسته نداشتند، یا خودشان خراب می‌شدند. دقیق خاطرم هست که گاهی وقتی مادرم می‌خواست قابلمه پر از خورش یا برنج را روی گاز بگذارد، به‌خاطر شل بودن دسته‌هایش، یکدفعه از دستش می‌افتاد. هم بدون غذا می‌ماندیم و هم کل خانه کثیف می‌شد! پدربزرگم که دید اینطور نمی‌شود، یک روز برایم از حرم شاه‌عبدالعظیم یک تنبک کوزه‌ای خرید تا دیگر با قابلمه‌ها بازی نکنم. از آن روز به بعد تنبک را هم کنار قابلمه‌ها می‌گذاشتم و اتفاقا صدای درامم خیلی 
بهتر می‌شد!» احتشامی ادامه می‌دهد: «اینقدر دوست داشتم با هر چیزی یک ریتم موسیقی بسازم که به‌خاطر همین کارهایم 16بار از مدرسه‌ها اخراج شدم و مجبور بودم مرتب مدرسه‌ام را عوض کنم!»
«هر چه بود گذشت» نام آلبومی است که با صدای «همایون کاظمی»، نوازندگی و تنظیم «سامان احتشامی» و نوازندگی «بابک شهرکی» به ششمین جشن سالانه «موسیقی ما» رسیده است. این آلبوم که یادواره‌ای برای استاد «اسدالله ملک» است، سال گذشته با 6قطعه تصنیفی و آوازی منتشر شد.
اجرای کنسرت «شب سامان احتشامی»  اردیبهشت‌ماه امسال به‌مدت 3شب در تالار وحدت برگزار شد. در این کنسرت سامان احتشامی به‌عنوان نوازنده پیانو سولو آثار خودش را با ارکستر بزرگی به رهبری «مهدی وجدانی» اجرا کرد که بسیار مورد استقبال مردم و فعالان موسیقی قرار گرفت.

خبرنگار : پرنیان سلطانی

لینک خبر در خبرگزاری

Saman Ehteshami
Social Media